صبر کن شاید که راهی پیش روست
قفل هم را هم کلیدش پیش اوست
صبر کن شاید که تن آزاد شد
این طبیعت مردگی آباد شد
صبر کن هر چند ناراضی شوی
صبر گر داری تو هم بازی شوی
صبر کن بیهوده درمان میکنی
لحظه غمناک و پریشان میکنی
صبر کن شاید جهان گیرا بود
ورنه تن تاریک و دلگیرا بود
صبر کن شاید تنفر پاک شد
شاید این احوال غمگین خاک شد
صبر کن معجول بودن باب نیست
بی شک این پندار از آداب نیست
صبر کن تا آسمان گویا شود
ابر را پنهان تو را جویا شود
صبر کن هر چند از جان مایه کن
کین چنین سوزندگان را سایه کن
صبر کن اما کمی غافل مباش
در پی تسکین با باطل مباش
صبر کن تا از تو هم یادی کنند
یادبودی از تو در وادی کنند
صبر کن بر خویشتن آتش مکن
این زبان را بیشتر بازش مکن
صبر کن حتی که تحقیرت کنند
یا که با تزویر تصویرت کنند
صبر کن ما هر دو را سنجیده ایم
مر تکب تر از تو را هم دیده ایم
صبر کن جانانه تن در پیش باش
گر گرفتی این جهان در خویش باش
صبر کن چون عصر نیکی دور نیست
نادم و خاطی که هرگز کور نیست
صبر کن هر پادشه ارباب نیست
بی جهت دشنام غمها تاب نیست
صبر کن بیچاره گان را یار باش
صبر کن صبری کن و هشیار باش
31341 بازدید
15 بازدید امروز
35 بازدید دیروز
334 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian